وانشات ته ته "دختر مافیای من" پارت ۴
از زبان ا/ت :
_ میخوام همونجوری که من زجر کشیدم زجر بکشه
به نشون تایید سرم رو تکون دادم
ادامه داد
_ خب برید اماده شید میریم سراغ خانمش اسم جونگ سان هست و پسرشم اسمش جونگ دانگ هست . ۸ دقیقه دیگه راه میافتیم .
همه حرفش رو تایید کردن و رفتن
من ا/ت تو اتاق بودیم رو بهش گفتم
_ عزیزم اونوقت نقشه ای داری ؟؟
_ نه نیاز به نقشه نیست کاملا ساده اس
_ اوک
( ۸ دقیقه بعد )
از زبان ا/ت :
یه لباس پوشیدم با دامن..... دامنم نسبتا کوتاه بود تا تهیونگ منو دید
_ این چیه پوشیدی ؟؟
_ مگه چشه ؟؟
_ چش نیس ؟؟ دیگه دوست پسر همچین چیزایی نپوش . برو عوضش کن زود باش
_ باشه بابا میرم عوضش کنم
رفتم یه شلوار لی ابی پوشیدم
_ خوبه ؟؟
_ اره بهتر شد بریم
دستش رو انداخت دور گردنم و رفتیم سوار ماشین شدیم
رسیدیم به خونه جونگ سان ( زن جونگ ده )
رفتیم تو
به خدمتکارام دستور دادم برن تو و برام بیارنش و پسرشم ( جونگ دانگ ) رو بیارن
رفتن و ۵ دقیقه بعد اومدن
سوار ماشینا شدیم و رفتیم به یه محوطه بسته که استخر داشت
جونگ سان رو بستیم به صندلی ولی جونگ دانگ کنار دست من بود و گریه میکرد
جونگ سان که بهوش اومد
داد زد
_ هی ...... تو با جونگ ده چیکار کردی ؟؟؟ ....... پسرم رو ولش کن
_ هه شوهرت اون بالاست ........... دیگ نفس نمیکشه
_ با پسرم چیکار داری ؟؟
_ یااااااااآ.......توقع نداری که بذارم به این راحتی برید ؟! ...... میخوام زجری که من کشیدم رو پسرت هم بکشه ...... شوهرت جلوی چشمام مادر و پدرم رو کشت ( با داد )
نفس جونگ سان بند اومد
_ پسرم ........رو.......ول..کن لطفااا هرکاری داری رو با من بکن
_ نه عزیزم لازم نیس خودت رو فدا کنی .........
یه پوزخند زدم
دستم رو انداختم دور گردن پسرش ( جونگ دانگ ۵ سالشه )
_ نگران نباش از پسرت به خوبی مراقبت میکنم
و به تهیونگ علامت دادم که بکشدتش
اونم لبخند زد و تفنگش رو دراورد و یه گلوله کرد تو مغز جونگ سان
گریه پسرش شدید تر شد
پاشدم و دست زدم
_ افرین کارت عالی بود عشقم
تهیونگ اومد دستم رو گرفت و رفتیم
و جونگ دانگ رو هم اوردن تو ماشینی که من و تهیونگ نشسته بودیم
درست بین و تهیونگ نشسته
از ترس هیچی نمیگفت
و بیصدا اشک میریخت
_ هی پسر کوچولو گریه نکن ..... نه مادرت و نه پدرت هیچکدوم بر نمیگردن ....... منم تمام اینکارا رو کردم
بوس بای 😗💚
_ میخوام همونجوری که من زجر کشیدم زجر بکشه
به نشون تایید سرم رو تکون دادم
ادامه داد
_ خب برید اماده شید میریم سراغ خانمش اسم جونگ سان هست و پسرشم اسمش جونگ دانگ هست . ۸ دقیقه دیگه راه میافتیم .
همه حرفش رو تایید کردن و رفتن
من ا/ت تو اتاق بودیم رو بهش گفتم
_ عزیزم اونوقت نقشه ای داری ؟؟
_ نه نیاز به نقشه نیست کاملا ساده اس
_ اوک
( ۸ دقیقه بعد )
از زبان ا/ت :
یه لباس پوشیدم با دامن..... دامنم نسبتا کوتاه بود تا تهیونگ منو دید
_ این چیه پوشیدی ؟؟
_ مگه چشه ؟؟
_ چش نیس ؟؟ دیگه دوست پسر همچین چیزایی نپوش . برو عوضش کن زود باش
_ باشه بابا میرم عوضش کنم
رفتم یه شلوار لی ابی پوشیدم
_ خوبه ؟؟
_ اره بهتر شد بریم
دستش رو انداخت دور گردنم و رفتیم سوار ماشین شدیم
رسیدیم به خونه جونگ سان ( زن جونگ ده )
رفتیم تو
به خدمتکارام دستور دادم برن تو و برام بیارنش و پسرشم ( جونگ دانگ ) رو بیارن
رفتن و ۵ دقیقه بعد اومدن
سوار ماشینا شدیم و رفتیم به یه محوطه بسته که استخر داشت
جونگ سان رو بستیم به صندلی ولی جونگ دانگ کنار دست من بود و گریه میکرد
جونگ سان که بهوش اومد
داد زد
_ هی ...... تو با جونگ ده چیکار کردی ؟؟؟ ....... پسرم رو ولش کن
_ هه شوهرت اون بالاست ........... دیگ نفس نمیکشه
_ با پسرم چیکار داری ؟؟
_ یااااااااآ.......توقع نداری که بذارم به این راحتی برید ؟! ...... میخوام زجری که من کشیدم رو پسرت هم بکشه ...... شوهرت جلوی چشمام مادر و پدرم رو کشت ( با داد )
نفس جونگ سان بند اومد
_ پسرم ........رو.......ول..کن لطفااا هرکاری داری رو با من بکن
_ نه عزیزم لازم نیس خودت رو فدا کنی .........
یه پوزخند زدم
دستم رو انداختم دور گردن پسرش ( جونگ دانگ ۵ سالشه )
_ نگران نباش از پسرت به خوبی مراقبت میکنم
و به تهیونگ علامت دادم که بکشدتش
اونم لبخند زد و تفنگش رو دراورد و یه گلوله کرد تو مغز جونگ سان
گریه پسرش شدید تر شد
پاشدم و دست زدم
_ افرین کارت عالی بود عشقم
تهیونگ اومد دستم رو گرفت و رفتیم
و جونگ دانگ رو هم اوردن تو ماشینی که من و تهیونگ نشسته بودیم
درست بین و تهیونگ نشسته
از ترس هیچی نمیگفت
و بیصدا اشک میریخت
_ هی پسر کوچولو گریه نکن ..... نه مادرت و نه پدرت هیچکدوم بر نمیگردن ....... منم تمام اینکارا رو کردم
بوس بای 😗💚
۳۲.۳k
۲۲ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.